نفسی که نمی آید...
حساسيت، سرماخوردگى يا هر مشكل ديگه اى، دختركم دو روزه نميتونه درست و حسابى نفس بكشه. راه تنفسش بسته ست و مخاطهاى لعنتى بينى، گلو رو هم اشغال كردن. همين باعث شده گاهى از خواب ناز عميقش بپره و با چندتا سرفه ى كوتاه سعى كنه لااقل راه گلوش رو باز كنه و وقتى تلاشش دير نتيجه ميده، از روى نااميدى گريه ميكنه و سرش رو مرتب اين ور و اونور ميكنه. دكتر گفت حساسيت فصليه و مشكلى نيست اما من حس ميكنم ندونم كاريهاى من تو مراقبت از ميوه ى زندگيم اين بلا رو سرش آورده. بغض من هم راه نفسم رو بسته. خدايا زودتر اين كابوس تموم بشه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی