و همچنان مشغول ...
این روزا خیلی مشغولم. از مهمونی های افطار پشت سرهم و هول هولکی فامیل بگیر تا کارای عقب مونده ی خودم و ...
شنبه، خانم معافی، منشی دکتر کاشانی زاده بهم زنگ زد و گفت که روز ویزیت یکشنبه 21 تیر، افتاده به شنبه 20م. انقدر تند تند و ضبط شده این حرفا رو زد و قطع کرد که نذاشت بپرسم چرا. دیروز صبح، رضا قبل رفتن سرکارش، یهو یادش افتاد که آزمایش آخری که خانوم دکتر برام نوشته بود رو ندادم و آخر هفته هم تعطیله و اگه دیر بجنبم، امکان داره نتونم جواب آزمایش رو تا شنبه تحویل بگیرم. واسه همین همون موقع بلند شدم. آخرین ساعتی که چیزی خورده بودم ساعت 11 شب بود و من تا 10 صبح کارای خونه رو کردم و بعد آماده شدم و رفتم خونه مامان اینا. از اونجا با باباجونم رفتیم آزمایشگاه نزدیک خونشون و آزمایش مرحله اول گلوکز و کشت ادرار رو دادم و برگشتم و یک ساعت بعد واسه مرحله دوم رفتم. خوبی این آزمایشگاه اینه که علاوه بر اعتبار و زیر نظر آزمایشگاه نیلو بودن، خیلی خلوته و آدم اصلا معطل و اذیت نمیشه. امروز هم مامان بیچاره دوباره اینجا اومد و کمک کرد تا دوخت و دوزای باقیمونده رو تموم کنم. حلقه اسمت رو سفارش دادم و علیرغم میل شدیدم تصمیم گرفتم از گیفت صرفنظر کنم. البته هنوز قطعی نیست. سه شنبه هفته بعدم وقت آتلیه داریم. خداکنه با این قیافه و هیکل داغون من، عکسا خوب بشه. راستی فقط 21 روز دیگه مونده...
فعلا تا اخبار بعدی...