ویزیت خردادماه
سلام مامانم،
امروز وقت دکتر داشتیم. صبح ساعت 7:40، مامان جون و باباجون اومدن دنبالم و رفتیم سمت مطب خانوم دکتر. من اونجا پیاده شدم و رفتم داخل تا نوبت بگیرم. مامان جون و باباجون هم جفتشون نوبت دکتر ارتوپدی داشتن و رفتن درمانگاه فوریتها. از 8:12 تا یه ربع به 9 بیرون از مطب منتظر نشستم تا منشی بیاد و در رو باز کنه. اولین نفر بودم. کلی نشستم ومامان جون از دکتر خودشون برگشتن پیش من و باز هم منتظر. ماما اومد و وزن و فشار خونم رو گرفت. وزن که حسابی بالا و فشار هم 10 و نرمال بود. ساعت 11:30 منشی با خانوم دکتر تماس گرفت تا علت دیر اومدنش رو بپرسه و ایشون هم گفتن یه زایمان اورژانسی تو بیمارستان بقیه الله دارن و تا دوساعت دیگه نمیان. من و مامان هم خسته از انتظار چند ساعته، زدیم بیرون و رفتیم جمهوری تا یه سری از خریدای شما رو کامل کنیم. خوشبختانه بخت یار بود و لیست تهیه نشده ی سیسمونی شما خیلی کوتاه شد. یعنی چند قلم دیگه بیشتر نمونده که ان شاالله اونا رو هم زودی میخریم و تموم.
بعدش برگشتیم مطب که دکتر اومده بودن و دو سه نفری هم ویزیت کرده بودن. با اینکه نفر اول بودم اما بازم کلی نشستم تا نوبتم شد و رفتم داخل. خانوم دکتر همه چی رو چک کردن و گفتن شما کاملا عمودی هستی و سرت بالای بالاست. البته تا هفته 38 وقت داری تا بچرخی. گفتن احتمالا شانس زایمان سزارین من به علت سرکلاژ، زیاد باشه اما من امیدم به خداست تا شما رو طبیعی به دنیا بیارم. نامه ی بیمارستان رو هم بهم دادن. من بیمارستان خاتم الانبیا رو انتخاب کردم چون واقعا کارشون عالی و رو نظمه. قرار شد از این به بعد دو هفته یکبار برم و یه سونو هم واسه وضعیت شما و قد و وزنتون نوشتن که باید دفعه ی دیگه ببرم.
الان هم پسر عمه ام داره کمد دیواری رو تبدیل میکنه به کمد مخصوص واسه شما. امیدوارم خوب بشه.