29 هفتگی دخترکم مبارک
عسل مامان، امروز وارد هفته ی 30م شدی. خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خوشحالم. ان شاالله کمتر از 76 روز دیگه میای تو بغلم. حس غریبیه ولی خیلی عالی. هرجا عکس یه نوزاد تازه به دنیا اومده رو میبینم، نفسم بند میاد. برای ورودت هنوز آماده نیستم و هنوز کلی از کارایی که دوست دارم قبل اومدنت انجام بدم، مونده اما با توکل به خدا دیروز کلید تغییرات خونه رو زدم. پسر عمه ام که تو کار اجرای دکوراسیون داخلی هست، دیروز اومد و منم براش توضیح دادم که چه تغیراتی میخوام بدم. اونم همه رو یادداشت کرد و اندازه گیری لازم رو انجام داد. قرار شد اول یه قیمت بهم بده و بعدش به امید خدا شروع کنیم. آخه خونه ما یک خوابه ست و ما نمیتونیم یعنی جا نداریم برای عسلمون کمد و دکور بخریم واسه همین مجبوریم یکی از کمد دیواری ها رو برای شما آماده کنیم تا وسایلت رو اونجا بچینیم. هنوز آتلیه برای عکسای بارداری نرفتم و هنوز عکس لباسایی رو که میخوام بدم برات ببافن رو نتونستم به اون بنده خدا برسونم. هنوز برای انتخاب تختت نرفتم و کلی هنوزای دیگه که امیدوارم بتونم تا قبل ماه رمضان که آخرای خردادماهه، همشو انجام بدم. ان شاالله.
پ.ن: تازگی ها خیلی قوی شدی عسلم. قبلا ضربه هایی که می زدی پشت سرهم بود و تک تک اما الان در آن واحد به چندجای شکمم ضربه میزنی که خیلی هم پر زوره هزارماشالله یعنی تو اون لحظه کاملا تکون میخورم و خیلی خنده داره. چندبار فیلم گرفتم اما تو فیلم معلوم نیست